♡☆ اللهم عجل لولیک الفرج♡☆
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم
پر گرفتیم ولی باز به دام افتادیم
شرط بی بال و پری بود نمی دانستیم
آسمان از تو خبر داشت ولی ما از تو
سهم مان بی خبری بود نمی دانستیم
آب و جاروی در خانه مان شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمی دانستیم
هیچ کس تاب و تب چشم تو را درک نکرد
هیچ کس اشک شب چشم تو را درد نکرد
روز و شب گریه ندیدیم به اندازه تو
منتی بر سرما هم بگذاری ، بد نیست
انچنان چشم به راهم بگذاری بد نیست
نگرانم که پس از مردن من برگردی
پای تابوت ، سر بردن من برگردی
نکند منتظر مردن مایی آقا
منتظر هات بمیرند میایی آقا
من شب جمعه قرار تو دلم می خواهد
صبح فردا کنار تو دلم می خواهد
# پی نوشت : فکر کنم شاعرش صابر خراسانی باشه
نظرات (۴)
محمدرضا دهایی
يكشنبه ۲۱ آبان ۹۶ , ۱۴:۴۷خیلی عالی بود
متشکرم
خادم شهدا
۲۱ آبان ۹۶، ۱۵:۴۸Hossein MK
يكشنبه ۲۱ آبان ۹۶ , ۱۷:۵۰خادم شهدا
۲۱ آبان ۹۶، ۲۱:۲۱حصار آسمان
يكشنبه ۲۱ آبان ۹۶ , ۱۹:۱۷خادم شهدا
۲۱ آبان ۹۶، ۲۱:۲۲رضا صبری
يكشنبه ۲۱ آبان ۹۶ , ۲۳:۲۶خادم شهدا
۲۲ آبان ۹۶، ۱۳:۰۳